کتاب یک ساعت ...
انتشارات نگیما منتشر کرد:سرش را که بالا آورد دختر داشت می خندید. یک دسته موی سیاه تاب خورده ریخته بود یک طرف صورتش، چشمان شوخ و در عین حال نافذی داشت و او برای یک لحظه کوتاه فکر کرد که این تنها زنی است که می تواند بی آرایش این چنین زیبا باشد. بی اختیار لبخندی زد و در راهی که سرانجام باز شد از کنار شانه ی دختر عبور کرد.فروشگاه اینترنتی نوابوک
…