کتاب کاکتوس ها از تشنگی هلاک می شوند ...
انتشارات روزنه منتشر کرد:هنوز دستم روى زنگ نرفته، در را باز کرد و من هولزده، خودم را انداختم توى دالان و در را بست. مثل بید میلرزیدم. پشتم را به دیوار تکیه دادم که نقش زمین نشوم. چادر را همچنان کیپ گرفته بودم و سرم پایین بود و نفسنفس میزدم. آرام آمد و روبهرویم ایستاد. نگاهم به زمین بود ولى نفس گرمش را از لاى چادر حس میکردم. او هم مثل من هیجانزده بود. باور مىکنید هنوز صورتش را ندیده بودم. نمیدانم چقدر گذشت که…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.