کتاب پرواز با پاراگلایدر ...
انتشارات شهید کاظمی منتشر کرد:نگاهم که به صورتش افتاد مثل همیشه خنده مهمان لبانش بود. چشمانش باز بود انگار او هم دلش برای من تنگ شده بود و می خواست برای آخرین بار یک دل سیر نگاهم کند. نمی توانستم دل بکنم. دستم را روی قلبش گذاشتم، نگاهم به نگاهش گره می خورد و جانم به جانش. قرارهای دو نفره مان از جلوی چشمانم گذر می کرد. روضه های دو نفره را به یاد آوردم، دوستت دارم ها را مرور کردم و یک لحظه فهمیدم همه لحظاتم تویی. یادت …