کتاب الو آرزو ...
انتشارات قدیانی منتشر کرد:کلاه را از سرش برداشتم و با خودم عوض کردم.خندید؛دوباره برداشتم و این بار کلاه ها را با هم به هوا پرتاب کردیم.عکس کله هایمان روی شیشه ماشین افتاده بود و عین دوتا گنبد وسط کوچه می درخشید.دست دور گردن هم انداختیم و دوباره همدیگرو در آغوش کشیدیم.انگار برای همدیگر لالایی می خواندیم .مثل نوزادی که روی پای مادر خوابیده،آرام تاب می خوردیم.صدای گریه و خنده قاطی شده بود.دیگر هرچه بود از خوشحالی بود.فر…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.