کتاب 10 قصه از امام سجاد (مجموعه)(خشتی) ...
انتشارات قدیانی منتشر کرد:پانزده روز بود که کاروان در راه بود.از شهر “کوفه” راه افتادند، و حالا به شهر “شام” نزدیک میشدند.خستگی و بیخوابی، از چهرههایشان پیدا بود. بچهها بیتابی میکردند و زنها در حالیکه اشک در چشم داشتند سعی میکردند فرزندانشان را آرام کنند.زنها و بچهها، سوار بر قاطرهایی بودند که زین نداشتند. در جلوی کاروان هم، مردیی که دستانش را با زنجیر بسته بودند…