کتاب یا به عزایم خواهی نشست (به سخن) ...
انتشارات مجید منتشر کرد:وقتی دیدمش،فریاد زدم.لبخند گشاده ای روی لبهایش داشت،به بزرگی اتاق احساس کردم زانوهایم دارند می لرزند.آمد به طرفم،د آغوشم گرفت و بوسیدم.هرگز باور نمی کردم روزی«کسی»شود.هیچ وقت حرف هایی را که می زد باور نمی کردم.حالا اینجا ایستاده بودو همان طور که گفته بود:«گاو باز»شده بود.سرانجام «کسی»شده بود.من اشک می ریختم.به تنها چیزی که در آن لحظه می توانستم فکر کنم،برادر کوچکم بود در برابر شاخ های گاو وحشی…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.