کتاب گزارش آخرین تابستان ...
انتشارات ثالث منتشر کرد: کیومرث دوباره به عکس نگاه کرد و گفت: «این زن و این راه پله تو رو یاد چی میندازه؟» بلند شدم و روبروی عکس ایستادم. متوجه جزئیات بیشتری شده بودم. سمت چپ راه پله، باز هم پلههایی بود که از فضای تاریکتر پایین به کف میرسید و در پاگرد، نور کمرنگ و بیروح لامپ مهتابی پاشیده بود. زن انگار آن پلهها و پاگرد را پیموده بود و حالا پلههای دیگری پیش رو داشت که به فضای پرنورتری منتهی میشد. کبوترهای هرا…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.