کتاب کلاسیک (11)(روباه) ...
انتشارات افق منتشر کرد: دوباره تفنگش را برداشت و جستوجو برای پیداکردن روباه را از سر گرفت، چون جانور به صورتش زل زده بود و نگاه هوشیارش از ذهن مارچ پاک نمیشد. بیشتر از آنکه به فکر روباه باشد، مسحورش شده بود… نگاه مکار و بیشرمش را به یاد آورد که به چشمانش خیره شده بود و او را میشناخت. حس میکرد جانور سرور نامرئی جانش شده است. حالت پایین آوردن چانهاش وقتی سر بلند میکرد برایش آشنا بود، همینطور رنگ قهوهای متم…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.