کتاب کسی در گرگ و میش تپه های روستا زوزه می کشد ...
انتشارات شالگردن منتشر کرد:ماه روی باریکهی خاکیای که راه میرفتم نور میانداخت و مرا به رودخانه هدایت میکرد. در کمال تعجب دیدم که حتی چراغ قایقها نیز خاموش است. خود این فرصتی بود برای وارسی دوباره قایق. در همین فکر بودم که ناگهان به سویی کشیده شدم. کسی یقهام را توی تاریکی به تنهی درخت چسباند. از چشمهایش فهمیدم باید منتظر چه حادثهای باشم.-برشی از متن-فروشگاه اینترنتی نوابوک
…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.