فلوفی که یک گربهی ایرانی پشمالو است یک روز از خانهای ویلایی در شهرک غرب بیرون میآید و کمی که از خ...
فلوفی که یک گربهی ایرانی پشمالو است یک روز از خانهای ویلایی در شهرک غرب بیرون میآید و کمی که از خانه دور میشود راه برگشت را گم میکند.
فلوفی خیلی میترسد و در اولین مواجههاش با دنیای بیرون اتفاقات ناخوشایندی را تجربه میکند که حسابی او را مضطرب و ناراحت میکند. اول که پاپیون خوشگل روی دُمش را یک گربهی خیابانی میکَند و تازه شانس میآورد که دُمش را در دعوای گربههای بدجنس و بزهکار خیابان از دست نمیدهد. تازه از همهی این مشکلات و دردسرها که بگذریم گشنگی امانش را بریده و احساس میکند همین الان است که صدای قار و قور شکمش در همهی خیابانهای تهران بپیچد و از گشنگی بیهوش شود. تازه هیچکس هم اهمیتی به نژاد اصیل او نمیدهد و او را مسخره هم میکنند چون فلوفی در طول زندگیاش تنها کاری که انجام داده خوردن و خوابیدن و بازی با اسباببازی هایش بوده و حالا مجبور است برای زنده ماندن بجنگد و گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. این وسط شانس با او یار است که با خانمی مهربان آشنا میشود و با او به خانهاش میرود…
آیا فلوفی راه خانه را پیدا میکند؟ یا باید به زندگی جدیدش عادت کند؟
همیشه وقتی سر و کلهی یک دوست خوب پیدا میشود داستان تازه قشنگ میشود و حالا نوبت ماجراجوییهای فلوفی است…
این کتاب قشنگ رو خانم زیتا ملکی نوشتن و با قلم زیبا و روانشون شما رو به دنیای گربهها میبرند؛ گربههایی از طبقههای اجتماعی و نژادی مختلف و دغدغههای آنها برای ما آشناست