در این کتاب آمده است: سرخپوستها از نظر روابطشان با این آمریکای آشفته، وضعیتهای ممکن گوناگونی به خ...
در این کتاب آمده است: سرخپوستها از نظر روابطشان با این آمریکای آشفته، وضعیتهای ممکن گوناگونی به خود گرفتند. از یک طرف، گروههای سنتی و محافظهکاری هستند که به رغم فشارهای خیلی شدید، بهطور معجزهآسایی در کنار جوهر راه و رسمهای باستانی خود – که همچنان به حیاتش ادامه میدهد – ماندهاند. از طرف دیگر، گروههای دیگری هستند که کاملاً جذب جامعهی بزرگتر آمریکایی شدهاند. با اینهمه، کمابیش تمام گروههای سرخپوست که تا حدی هویت خود را حفظ کردهاند حالا بار دیگر در مسلّمات اساسی فرهنگهای سنتیشان به ارزیابی برخاسته به آن ارزشی مثبت میدهند. آنها همچنین دارند از طریق یک حوزهی وسیعی از ابزارها و بیانها، روابطشان را با آن جامعهی بزرگتر-که پیداست حالا جاذبههای آن رو به کاهش است – از نو بررسی میکنند. از این جملهها- اگر درست باشن- اینطور برمیآید که هنوز خیلی زود است که بگوییم گوزن سیاه، در رسالتش، یعنی برگرداندن قومش به راه سرخ نیک، ناکام شده است؛ که او اینطور فکرمیکرد. بهتر است اینطور بگوییم که شاید رسالت او به شیوههایی پیشرفت میکند که او نمیتوانست پیشبینی کند.