"کوکی" توی آینه به خودش نگاه کرد و گفت: چه گوش های بزرگی! من اصلا از ا...
“کوکی” توی آینه به خودش نگاه کرد و گفت: چه گوش های بزرگی! من اصلا از این گوش ها خوشم نمی آید. بعد لابه لای خرت و پرت های اتاقش یک ماسک پیدا کرد. وقتی ماسک را گذاشت روی صورتش گفت: حالا بهتر شد و کیفش را برداشت و رفت که صبحانه بخورد و… در این کتاب کودکان یاد می گیرند که چطور از داشته های خود استفاده کرده و قدر یک به یک آن ها را بدانند و از طرفی اعت…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.