پوملو، فیل فیلسوف صورتی، هنوز خوب دنیا را ندیده بود. یک روز صبح دلش خو...
پوملو، فیل فیلسوف صورتی، هنوز خوب دنیا را ندیده بود. یک روز صبح دلش خواست ببیند دور و برش چه خبر است!اولش افتاد توی قوری آشپزخانه! بعد هم لنگه جورابی را دید که توی اتاق افتاده بود.پوملو نمی دانست جوراب چیست؟ فکر کرد یک تونل تنگ و کوتاه است!!! رفت توی تونل… بو میداد!!پوملو فیل صورتی کنجکاو و متفاوتی بود. او گشت و گشت و با چیزهای ناشناخته ی زیادی آ…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.