رمان «هشت و چهل و چهار» اولین رمان «کاوه فولادینسب» منتقد، مترجم و مدرس داستاننویسی است. این رمان ...
رمان «هشت و چهل و چهار» اولین رمان «کاوه فولادینسب» منتقد، مترجم و مدرس داستاننویسی است. این رمان از درونمایهای اجتماعی-تاریخی برخوردار است. در توضیح پشت جلد کتاب میخوانیم: «رمان دربارهی یک ساعتساز و ساعتفروش تنهاست که عاشق پرسهزدن در خیابانها و کوچههای قدیمی تهران است. مردی منظم و دقیق که دوستان اندکی دارد و جهانی مملو از خاطرات. اما یک اتفاق عجیب این آرامش را برهممیزند و منطق روزمرهی زمان را بههممیریزد. اتفاقی که باعث میشود شخصیت اصلی رمان دچار ماجراهای تازهای شود… رمان کاوه فولادینسب با توجه به وابستهگیهای زمانی و مکانیای نوشته شده که ناگهان و طی یک فرایند تکنیکی از هم میپاشند و اجازه میدهند مخاطب او در چند وجه از تاریخ کمی دورتر ایران و تکههایی از آن سفر کند. از سویی سوالی مهم نیز پیش روی این خواننده قرار میگیرد که اوج رمان محسوب میشود: آیا میتوان به عقب بازگشت؟ با این رویه رمان هشت و چهل و چهار خوانندهاش را به یک پرسهزنی پر اتفاق و غافلگیری دعوت میکند.» با این جملهها وارد جهان داستان میشویم: «نیاسان مجرد بود. نیاسان مجرد است. گفتنش آسان نیست. تا پیش از اینکه زنگ موبایلش شروع کند به نواختن و او ــ همانطور معلق میان خواب و بیداری و مستی و هشیاری ــ چیزی در قلبش بجنبد و شاخکهایش تیز شود و مثل همیشه شروع کند به شمردن زنگها، مجرد بود. قدیمترها مجرد نمیگفتند، میگفتند عزب. به عزب خانه نمیدادند، با عزب شوخی نمیکردند، به عزب نزدیک نمیشدند، و با عزب حرف نمیزدند؛ انگار جذام داشته باشد، یا گری، یا چیزی در همین حدود. حالا کلمهها و ترکیبها شکلوشمایل بهتری پیدا کردهاند. دادستان دیگر در روزنامهای را تخته نمیکند، توقیف موقتش میکند. معلم دیگر شاگردش را کتک نمیزند، با کسر نمره جریمهاش میکند. گردنکلفتها دیگر دست به کشورگشایی نمیزنند، انساندوستانه با تروریسم مبارزه میکنند. صنعت بستهبندی حسابی رشد کرده. حالا دیگر مدتهاست که کسی نمیگوید عزب، و البته کماکان کسی به مجرد خانه نمیدهد، با مجرد شوخی نمیکند، به مجرد نزدیک نمیشود و با مجرد حرف نمیزند.» کتاب حاضر را نشر «چشمه» منتشر و روانهی بازار کتاب کرده است.