کتاب «مو قرمز» اثر «ارهان پاموک» و ترجمهی «عین له غریب» است. در قسمتی از کتاب میخوانیم: «شاید هنوز...
کتاب «مو قرمز» اثر «ارهان پاموک» و ترجمهی «عین له غریب» است. در قسمتی از کتاب میخوانیم: «شاید هنوز بچه بودم. گاهی از عهدهی نیندیشیدن به چیزهایی که نمیخواستم برمیآمدم. البته گاهی هم عکس این میشد، از عهدهی نیندیشیدن به کلمه یا تصویری که اصلاً نمیخواستمش بههیچوجه برنمیآمدم. پدر مدت مدیدی با ما تماس نگرفت. جوری که در به خاطر آوردن چهرهاش به مشکل برمیخوردم و آرامآرام آن یکذره را هم بهکل از یاد میبردم. در این مواقع، احساس میکردم که یکمرتبه برق خانه و کل شهر قطع شده و همهچیز جوری در دل تاریکی فرو رفته انگار غیب شده باشد. یک شب، اتفاقی پرسهزنان به سمتِ قصر ایهلامور رفتم. درِ بزرگ داروخانهی حیات بسته بود و بر نردهی فلزی آن قفلِ بزرگ سیاهی به چشم میخورد. بزرگی و سیاهی قفل جوری بود که هر کسی در همان نگاه نخست درمییافت که آن در دیگر باز نخواهد شد. مثل همیشه از باغچهی قصر ایهلامور مهی غلیظ بلند شده بود و محله را آرامآرام در خود فرو میبرد. طولی نکشید که مادرم بهم خبر داد که دیگر نه از پدر پولی به دست ما میرسد، نه از داروخانهی حیات و وضع مالی خانواده اصلا خوب نیست. من جز بلیت سینما، ساندویچِ دونر و رمانهای مصور خرجی نداشتم.» این کتاب را نشر «چشمه» منتشر کرده است.