کتاب فرار از تیمارستان اثر مادلین روکس انتشارات نسل روشن

ویژگی های محصول:
  • نویسنده: مادلین روکس
  • مترجم: نوشین دانشگر
  • ناشر: انتشارات نسل روشن
  • شابک: 978-622-6676-24-3
  • نوع-کاغذ: بالکی
  • تعداد صفحه: 274 صفحه
  • وزن: 256 گرم
  • سایر-توضیحات: بروکلین 1968 ، سه هفته قبل در سکوت او را به اتاقی کوچک آوردند. ریکی قبلا هم از این جاده رد شده بود، ولی آخرین بار به سمت ویکتوروود در هامپتون. و البته آن موقع با میل خودش رفته بود. اینجا سومین غار تنهایی بود. وضعیت کم کم داشت نگران کننده می‌شد. سرش را پایین انداخت و به کف اتاق خیره شد. عملکردش تا به این سن را در ذهن مرور م یکرد. پشیمان بود؟ البته که نه. حتی یک‌ذره. فقط می‌خواست از آنجا خلاص شود. بیمارستان بروکلین. آنجا در واقع یک آسایشگاه روانی بود و مثل بقیه آسایشگاه‌ها بزرگ و پرابهت و به همان اندازه احمقانه. هیچ دلش نمی‌خواست آنجا باشد. " می‌خوام والدینم رو ببینم." حرف زدنش باعث شد آنها بازوهایش را محک متر بگیرند. یکی از بهیاران یکی از آن جلیقه‌های نگه دارنده بیماران روانی را نشانش داد. البته دیگر نیازی نبود که وانمود کند ترسیده. " هی هی، نیازی به اون نیست. من فقط می‌خوام با مادرم حرف بزنم. شما باید درک کنین. یه اشتباهی پیش اومده. فقط می‌خوام باهاش حرف بزنم…"
  • قطع کتاب: رقعی
  • جلد کتاب: شومیز

239,250 تومان

موجود در انبار

  • تضمین بهترین قیمت بازار
  • پشتیبانی ۲۴ ساعته، ۷ روز هفته
  • ارسال رایگان
نویسنده

مادلین روکس

مترجم

نوشین دانشگر

ناشر

انتشارات نسل روشن

شابک

978-622-6676-24-3

نوع-کاغذ

بالکی

تعداد صفحه

274 صفحه

وزن

256 گرم

سایر-توضیحات

بروکلین 1968 ، سه هفته قبل
در سکوت او را به اتاقی کوچک آوردند. ریکی قبلا هم از این جاده رد شده
بود، ولی آخرین بار به سمت ویکتوروود در هامپتون. و البته آن موقع با میل خودش
رفته بود. اینجا سومین غار تنهایی بود. وضعیت کم کم داشت نگران کننده
می‌شد. سرش را پایین انداخت و به کف اتاق خیره شد. عملکردش تا به این سن
را در ذهن مرور م یکرد.
پشیمان بود؟ البته که نه. حتی یک‌ذره. فقط می‌خواست از آنجا خلاص شود.
بیمارستان بروکلین. آنجا در واقع یک آسایشگاه روانی بود و مثل بقیه آسایشگاه‌ها
بزرگ و پرابهت و به همان اندازه احمقانه. هیچ دلش نمی‌خواست آنجا باشد.
" می‌خوام والدینم رو ببینم."
حرف زدنش باعث شد آنها بازوهایش را محک متر بگیرند. یکی از بهیاران
یکی از آن جلیقه‌های نگه دارنده بیماران روانی را نشانش داد. البته دیگر نیازی
نبود که وانمود کند ترسیده.
" هی هی، نیازی به اون نیست. من فقط می‌خوام با مادرم حرف بزنم. شما
باید درک کنین. یه اشتباهی پیش اومده. فقط می‌خوام باهاش حرف بزنم…"

قطع کتاب

رقعی

جلد کتاب

شومیز

نوبت چاپ

2

تامین کننده

مشترک گروه چهاردهم

سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

ورود به سایت