آقا تختی آن روز حرفهای عجیبوغریبی میزد: «روزگارم تباه و تهی میگذرد...
آقا تختی آن روز حرفهای عجیبوغریبی میزد: «روزگارم تباه و تهی میگذرد. حس میکنم گرفتار شدهام. از هر طرف که میروم به بنبست میرسم. درد و رنج مردم آزارم میدهد و کاری از دستم ساخته نیست. مشکل کشور یکی دوتا نیست و یک دست صدا ندارد. باید کاری کرد کارستان.»…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.