فانته «رویاهای بانکرهیل» را با سادگی فریبندهای روایت میکند. احساسات ما مدتی است درگیر آرتورو و شیف...
فانته «رویاهای بانکرهیل» را با سادگی فریبندهای روایت میکند. احساسات ما مدتی است درگیر آرتورو و شیفتگیهای روحش شده و حالا، در این چهارمین و آخرین کتاب از چهارگانهی باندینی، با هر قدمی که برمیدارد و با هر کلامی که میگوید، خود را آنجا حیّ و حاضر میبینیم. آرتورو بزرگ شده، سنش دستکم بالاتر رفته؛ اما پرشهای ذهنی، گفتوگوهای درونی و ایدهآلگراییاش همچنان هست. جان فانته نویسندهای بزرگ بود، گرچه در زمان حیات چندان شناخته و پذیرفته نشد و بزرگ هم خواهد ماند. بسیاری از نامهای درخشان ادبیات، ازجمله چارلز بوکفسکی بینظیر، فانته را از صاحبان سبک رمان لسآنجلسی دانستهاند. در سال 2009، شورای شهر لسآنجلس میدانی در تقاطع خیابان پنجم و گرند اونیو به نام جان فانته نامگذاری کرد. نقطهای هیجانانگیز بر نقشهی شهر و مختصات تاریخ ادبیات: نزدیک کتابخانهای که بوکفسکی از غبار بپرس را خواند و فانته را بازکشف کرد؛ نزدیک محلهی نابودشدهی بانکرهیل که زمانی پناهگاه جان و آرتورو بود.