کتاب چشمهای سگ آبی رنگ ...
بیرون،لحظه ای باد وزید ولی زود آرام شد و صدای نفس کشیدن کسی به گوش رسید که در آن لحظه در بستر غلتی زده بود.باد ییلاقی فرو نشست دیگر بوی خاک و علف مرطوب به مشام نمی رسید.کفتم:«فردا اگر زنی را دیدم که دارد روی دیوارها می نویسد:چشم های سگ آبی رنگ آن وقت تو را خواهم شناخت.
…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.