کتاب پی یر و ژان (کلاسیک 4) ...
انتشارات افق منتشر کرد:ژان ابتدا خیال کرد خفه شده است. سپس شانههایش را گرفت و او را برگرداند، اما مادرش همچنان بالشتی را نگه داشته بود که چهرهاش را پنهان میکرد و برای اینکه جیغ نکشد، آن را گاز گرفت… ژان از دیدنش یکه خورد و از این یکهخوردن حدس زد که آدمی تا چه حد میتواند رنج بکشد. و دلش، دل سادهاش از فرط ترحم شرحهشرحه شد. او قاضی نبود، حتی قاضی بخشاینده نیز مردی بود مملو از ضعف و پسری مشحون از مهر. چیزی از حرف…