کتاب و تن دادم وطن ...
انتشارات شهید کاظمی منتشر کرد:جمیله گریه می کرد. مادرش گریه می کرد. زنان طایفه که دورتادور خیمه آنها نشسته بودند، گریه می کردند و هیچ کس هیچ نمی گفت. موهای جمیله را شستند و شانه زدند. عطر زدند و بافتند. چشم هایش را سرمه کشیدند وهایش را كمانی کردند. لب هایش را سرخ کردند و کنارشان خالی گذاشتند. روی چانه اش خالکوبی کردند و به پیشانی اش پولک چسباندند. از ناخن های دستش تا سرشانه هایش رانقش حنا زدند.امینه بهت زده نگاه شان …