روزی از روزها، سرمگس و ویز رفتند بیرون. ویز گفت: «بیا قایم موشک بازی...
روزی از روزها، سرمگس و ویز رفتند بیرون.
ویز گفت: «بیا قایم موشک بازی کنیم.»
سرمگس قایم شد توی سطل آشغال. همیشه همان جا قایم می شد.
ویززز و سرمگس قایم موشک بازی می کنند.
سرمگس یک جای خیلی سخت قایم می شود و ویز نمی تواند پیدایش کند.
یعنی سرمگس ویز را برای همیشه تنها گذاشته و رفته؟…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.