کتاب موهبت ...
انتشارات گویا منتشر کرد:… توضیح داد،” داشت مهم ترین چیزو یادم می رفت! ” به آندریاس دستور داد دوباره به جایگاهش در کنار تخت بازگردد. از او خواست بنشیند و دست یوهان را بگیرد. مای باید پشت شان می ایستاد، همچون فرشته ای نگهبان در پس زمینه ی یک نقاشی. اِلن از پشت لنز نگاهشان کرد و به آن ها اطمینان داد که همه چیز عالی است، به خصوص بانور نقره ای بعدازظهر که از پنجره می تابید. ساده دلانه فریاد زد، “خب! ثبت شد برای آیندگان!…