کتاب لجن شده ها ...
انتشارات روزنه تقدیم می کند:بوی گند از وجودش فواره می زد. بوی لجن های آن کوچه ی خاکی را می داد.[…] شیر آب را باز کرد و همه شامپوها را روی سر خود خالی کرد و با قدرت تمام صابون خوشبو کننده را هرجای بدنش که دستش می رسید می کشید؛ چشمه ای از بوی گند، از دورن وجودش جوشیده بود، تلو تلو کنان از حمام بیرون آمد. وسط حیاط افتاد، سرفه ای کرد و با هر سرفه توده ای گند از دهانش بیرون می زد، کم کم داشت محله را بو می گرفت. بوی نفرت…