کتاب لایکم کن ...
انتشارات پیکان منتشر کرد:چشمم روی صفحه مونیتور خیره مانده بود. قلبم می زد. دستم را روی قلبم گذاشتم تا شاید آرام شود. مینا خندید و در حالی که یک دستش را به شکمش گرفته بود انگشت اشاره اش را به طرفم گرفت و گفت: نگاش کن، انگار جن دیده! این چه قیافه ایه که به خودت گرفته ی؟ بس کن امل.» نفس عمیقی کشیدم و گفتم: «مینا خاموشش کن.»دستش را روی شانه ام گذاشت و بیخ گوشم گفت: «دختر اینی که می بینی کامپیوتره و این چراغ ها و پنجره ها…