در بخشی از کتاب آمده است:اين جوري بود كه توي مترو دوازده ساله شدم سارا دقيقا نميداند از چه روزي زندگ...
در بخشی از کتاب آمده است:اين جوري بود كه توي مترو دوازده ساله شدم سارا دقيقا نميداند از چه روزي زندگي اش به هم ريخت از وقتي كه مامان ديگر در خانه نبود يا وقتي بهترين دوستش پريسا از همسايگي شان رفت او فقط ميداند دوازده سالگي اش تبديل به سخت ترين روزهاي زندگي شده و فقط يك عكس دارد تا اميد را به خانه شان برگرداند.