کتاب قصه های کربلا ...
انتشارات محراب قلم منتشر کرد:-حالا با ما هستی یا سپا یزید؟!گفتم:-نه با شما، نه با سپاه یزید. بچه های من در کوفه غریب و تنها هستند. می ترسم ابن زیاد آن ها را از بین ببرد. من می خواهم به خانه ام برگردم. امام حسین (ع) که از حرفم ناراحت شده بود گفت:-برو… اما به جایی برو که وقتی ما فریاد زدیم و کمک خواستیم، صدایمان را نشنوی.چون اگر کسی فریاد ما را بشنود و کمک مان نکند، مجازات خواهد شد.من به سرعت از کربلا فرار کردم. حالا…