کتاب قصه های شب (4)(زیبا و دوست داشتنی) ...
انتشارات قیوم منتشر کرد :پیرزن و کدوی قلقله زندر خانه کوچکی پیرزن تنهایی زندگی میکرد او دختری داشت که ازدواج کرده بود و در روستای دیگری زندگی میکرد.روزی او از تنهایی حوصله اش سر رفت و تصمیم گرفت به خانه دخترش برود و سائلش را جمع کرد و پنجره های خانه اش را بست و به راه افتاد رفت و رفت تا به جنگلی ،رسید جنگل تاریک بود، او کمی ترسید نگاهی به اطرافش ،کرد ناگهان دید گرگی پشت درختی کمین کرده است راه فراری نداشت همان جا ایس…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.