کتاب ضیافت افلاطون ...
انتشارات کوله پشتی منتشر کرد:آپولودوروس به دوست خود گفت:گویا موضوعى را که از من مىپرسى، هنوز به خاطر داشته باشم. چه من دیروز هنگامى که از فالِرون به شهر خود باز مىگشتم، در راه یکى از رفقایم به نام گلاکون که من را از پشتِ سر دیده بود، از دور به شوخى صدایم کرده و مرا نزد خود خواند. پس من ایستادم تا او رسید و گفت:اى فالِرون، آیا ممکن است لحظهاى ایستاده از گفتگوهایى که دربارهى عشق در خانهى آگاتون و با حضور سقراط …
هنوز بررسیای ثبت نشده است.