کتاب زمین بر پشت لاک پشت ها ...
انتشارات میلکان منتشر کرد: اولین باری که متوجه شدم ممکنه یه موجود خیالی باشم، موقعی بود، که در طول هفته، بیشتر وقتم رو توی یه موسسهی دولتی در شمال ایندیاناپولیس میگذروندم. بهش میگفتن دبیرستان وایتریور. اونجا باید سر ساعت خاصی غذا میخوردم، درست بین 12:37 و 1:14 بعدازظهر. نیروهایی بودن که من رو وادار به این کار میکردن، اونا خیلی قویتر از من بودن و من حتا نمیتونستم بشناسمشون. ممکن بود این نیروها زمان دیگهای…