کتاب دوباره زندگی (جیبی) ...
انتشارات ویکتور هوگو منتشر کرد:مدت ها بود که پشت پنجره نشسته و فقط به یاس های کاشته شده در باغچه نگاه می کرد. آن قدر محو تماشای زیبایی آن ها شده بود که حتی پلک هم نمی زد. در حال و هوای خودش بود که ناگهان صدایی به گوشش رسید. صدا نوای ساکسیفون بود. از اینکه دختر به حرف هایش توجهی نکرده بود سخت عصبانی شد. خون خونش را می خورد، او را چون مزاحمی می پنداشت که با بی رحمی تمام خلوتش را به هم زده است. شتابان قدم برداشت تا به ط…