کتاب دشت ...
انتشارات حکمت کلمه منتشر کرد:صبح که بیدار شدم، همه چیز بسته بندی شده بود. مادر بعضی چیزها، مثل ساك لباس های محمد و حمید را میان حویلی گذاشته بود. ساك لباس مادر کلان را گرفته و از حویلی خارج شدم. پیش خانه ی کا کا امین هم بسته های بزرگ و کوچک رختخواب و لباس و ظرف بود. از کنار زمینی گذشتم که کاکا امین برای ساختن مدرسه مشخص کرده بود و بی خبر از این هیاهوها همچنان منتظر ساخته شدن بود، با سنگ چین های مصمم و امیدواری که کنا…