کتاب در مسیر تاریکی ...
انتشارات شانی منتشر کرد:وقتی چشمهایم را باز کردم، همه جا تاریک بود. احساس کردم مثل درختی در پائیز خشک و شکننده شدهام. خواستم تکانی بخورم؛ دست و پاهایم را بسته بودند. بیشتر تلاش کردم. داخل جایی بسیار تنگ و تاریک که بوی نم خاک را میداد گیر افتاده بودم. احساسم این بود که خواب میبینم؛ هرچه خواستم داد بزنم قادر به تکلم نبودم و فکر کردم آره توی خواب اینطوری میشه، دهانت باز و بسته میشه، ولی صدایی در نمی…