دربارۀ کتاب در دسترس ن...
دربارۀ کتاب در دسترس نیست
آخرین باری که با هم دعوا کردیم، در آپارتمان گیشا مینشستیم که چشمانداز قشنگی به شهر داشت. شبها که چراغها روشن میشد، از هر دری حرف میزدیم. برای شیرین شعر میخواندم و زیر نور آکواریوم، ماهیها به ما نگاه میکردند. اما یک ر…