کتاب دروزیان بلگراد ...
انتشارات افراز م منتشر کرد: گلوله مثل داس گندم زار آن ها را درو کرد.قاسم با چهره ی خیس یک دور چرخید و مثل کودکی که شیرینی دلخواهش را دریافت کرده باشد لبخندی زد،انگار الان از چاه تاریک و پر از خونی که پله های قلعه ی حاصبیا را لکه دار کرده،بیرون می آید.بدنش از سنگ جدا شد،گلوله گوشتش را درید کمان خون از گردنش فوران زد.دو قدم سبک بار برداشت وبا دستانی که به جلو دراز کرده بود.به زمین افتاد.گرما مشت به چشم حنا کوبید.دست در…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.