کتاب داستان امروز ایران (16)(راه پیمایی روی ماه) ...
انتشارات افراز منتشر کرد: اولین باری که ماجرای آن شب را برای مریم تعریف کردم با تعجب نگاهم کرد و تا چند دقیقه چیزی نگفت بعد پرسید دوستش داشتی؟سوال خیلی عجیبی بود و عجیب تر این که حس میکردم آن لحظه در مورد آری و نه پاسخ مطمئن نیستم گفت نباید بی دلیل خودم را سرزنش کنم باید بیشتر به فکر آینده و روزهای روشن پیش رو باشم از چند هفته قبل با هم زندگی میکردیم بیوه بود و در همان هتل آشپزی میکرد میگفت تمام اوقاتی که مثل دیوانه …