دربارۀ کتاب شب بازی ...
دربارۀ کتاب شب بازی
مثلا ثانیه ثانیهٔ شب قتل یک لحظه از جلوی چشم هایم کنار نمی رود. همان طور که چاقو را زیر اورکت آمریکایی اش می چپاند، گفت: «نمیشناسمت، اما همه تون مثل همید. دلم می خواست تف بندازم توی صورتت. ولی حیف که ردش می مونه. حیف که رد خیلی چیز ها…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.