کتاب خاطرات یک بیعرضه (6)(آبی آسمانی) ...
گرگ هفلی به دردسر بزرگی میافتد. به مدرسه خسارت میزنند و گرگ، مظنون اصلی است؛ اما او بیگناه است؛ یا دستکم تا حدودی بیگناه است. چیزی نمانده که پلیس او را دستگیر کند، اما برف و کولاک شدیدی اتفاق میافتد و خانوادهی هفلی در خانهشان زندانی میشوند. گرگ میداند که وقتی برفها آب شود، باید با حقیقت تلخ روبهرو شود، اما آیا مجازات پلیس، بدتر از گیر افتادن با خانوادهات در تعطیلات کریسمس است؟
…