کتاب جنگ در مرخصی ...
انتشارات شهید کاظمی منتشر کرد:رضا عرقش را پاک کرد و خشاب را جا زد. وقتی گلنگدن را می کشید، از آرپی جی زن پرسید: «آماده ای؟» آرپی جی زن سر تکان داد. در یک لحظه هر دو از زمین بلند شدند. رضا روی دشمن رگبار بست و آرپی جی زن که از لابه لای نی ها، سنگر دشمن را نشانه رفته بود، یا علی گفت و شلیک کرد. خطا رفت. آرپی جی را از دوشش برداشت و آرام روی زمین نشست. خشاب رضاهم خالی شده بود. نشست کنار آرپی جی زن.«بعدی حتما به هدف می خو…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.