کتاب تپانچه ...
انتشارات ویدا منتشر کرد:حتی مردهها نیز قصه میگویند. زیگفرید به وسط کلبه، جایی که پدرش دراز کشیده بود، نگاه کرد. انگار منتظر بود پدرش صحبت کند، اما پدرش هیچ حرفی نمیزد زیرا مرده بود. اِینار اندرسون روی میز دراز کشیده بود، دست¬ها را زیر سر گذاشته و زانوهایش کمی خم شده بود. او را به همان شکلی که یخ زده بود پیدا کرده بودند. او بیرون از کلبه، روی دریاچۀ یخ¬زده، کنار سگ¬هایش افتاده بود. کنار سگ¬هایی که صبورانه و بسته به…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.