کتاب تقصیر باران نیست (پرتقال) ...
انتشارات پرتقال منتشر کرد:«روزی که به دنیا اومدی، با یه برقی توی چشمهاش نگاهم کرد که خیلی وقت بود ندیده بودم. بهم گفت: کی میتونه به این دختر کوچولو نگاه کنه و وجود فرشتهها رو باور نداشته باشه؟»به بیرون پنجره نگاه میکنم؛ به همان خانهی متروکهی روبهروییمان. «اما اون…» برمیگردم به سمت مامانی. «پس چی شد که من رو نخواست؟» «نه دِلسی، نه. ماجرا این نبود. نمیدونی چ…