کتاب بهشت من کنار توست ...
انتشارات موسسه سرلشکر احمد کاظمی منتشر کرد :یاسر چفیهاش را چون تور ماهیگیری انداخته بود توی هور و داشت ماهی میگرفت. راضیه هم کنار رودخانه نشسته بود و لباسهای یاسر را میشست. لباسها را شست، حتی پوتینها را هم شست. مرد با چشمهای درشتش زل زد به راضیه و انگشتان زن گره خورد به موهای فرفری مرد. یاسر چفیهاش را جلو آورد وجلوی صورت راضیه گرفت. دو ماهی در چفیه تکانی خوردند و یاسر پوتینهایش را پوشید…راضیه هیچ نمیشنید…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.