کتاب این قصه را هرگز نخوان ...
انتشارات یسنا منتشر کرد: لعنت به من! در بدترین زمان بغضم ترکید. حالا صدای گریههامون با هم یکی شده بود. کنار من بودی ولی شونههات از شدت گریه تکون میخورد. آخ ترمه! کاش میدونستی که حسرت چنین لحظهای چهطور روزها و شبهامو پر کرده بود ولی حالا که تورو با تمام وجود حس میکردم از خودم و زندگیم بیزار بود! قصهی من و تو، افسانه ماه و پلنگ بود. من ماهم رو در آغوشش داشتم ولی درست در زمانی مشابه لحظاتی که پلنگ مهتاب رو در آغ…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.