کتاب افسانه های شیرین دنیا (4)(شاهزاده خانم خاموش)(کتاب سبز)(جیبی) ...
انتشارات قدیانی منتشر کرد:روزی روزگاری زنی با پسرش در کلبه ای در میان تپه ها زندگی می کرد. پسر، با وجود اینکه بیست سال داشت، مانند یک نوزاد کچل بود و زن از این موضوع غمگین بود. جوان با اینکه مسن به نظر می رسید، تنبل و بیکاره بود و هر وقت مادرش او را سر کاری می گذاشت از کار کردن خودداری می کرد و همیشه پس از چند روز دوباره به خانه بازمی گشت.در یک صبح زیبای تابستانی او مطابق معمول در باغچه کوچک جلوی کلبه دراز کشیده بود …