کتاب آقای دی ماه و یلدای گمشده (خشتی) ...
انتشارات سایه گستر منتشر کرد:یلدا تشنه بود تا دست هایش را در رودخانه فرو برد؛ ناگهان رودخانه یخ زد. دیگر نمی توانست دست هایش را از آب رودخانه بیرون بیاورد. هر چه تلاش کرد؛ فایده ای نداشت. غصه دار شد و با خودش گفت من را بگو که می خواستم فصل جدید را با خودم بیاورم می خواستم همه جا را سفیدپوش کنم تا همه ی درختان در رویایی سفید غرق شوند.زمستان با رودخانه ی برفی و سرو های برفی و خرگوشهای برفی و روباه های برفی اش از راه رس…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.