کتاب آتور (آتش) ...
انتشارات پر منتشر کرد :مارتا دستی بر زیر چانه اورهان گذاشت. مستقیم به چشمان او خیره شد و گفت آماده ای که به اطمینان و یقین برسی؟ آیا حاضری؟ اورهان که به وضوح سرمای دست مارتا را بر زیر چانه اش احساس میکرد انگار چاره ای جز تایید نداشته باشد بی اراده :گفت بله آماده ام.مارتا با دست دیگرش درب آشپزخانه را باز کرد و با دستی که زیر چانه او بود صورت او را به سمت داخل آشپزخانه چرخاند.اورهان از چیزی که میدید و میشنید نفس در سین…