داستان یک لوکوموتیو بخار کوچولوی زیبا و سیاه که از شهری کوچک به شهری بزرگ می رود و برمیگردد اما روزی...
داستان یک لوکوموتیو بخار کوچولوی زیبا و سیاه که از شهری کوچک به شهری بزرگ می رود و برمیگردد اما روزی به خودش می گوید به جای اینکه این همه بار سنگین و مسافر را بکشم، بهتر است تنهایی و با سرعت حرکت کنم.آن وقت همه به من نگاه می کنند و می گویند چه قطار چالاک و پرسرعتی می باشد.