فروید پیش از جنگ جهانی اول، مواجهه با میل جنسی را جزء سائقهای مربوط به خودخواهی در ذهن خود تصور می...
فروید پیش از جنگ جهانی اول، مواجهه با میل جنسی را جزء سائقهای مربوط به خودخواهی در ذهن خود تصور میكرد. اینها كاملا از هم جدا بودند: سائقهای جنسی خودخواهانه نبودند، سائقههای خودخواهانه جنسی نبودند؛ اولی در خدمت تداومٍ گونه و استمرار نوع (بشر) و دومی در خدمت تداوم خود (self) بود. اما فروید در مقاله مهم خود «درباره خودشیفتگی» (1914) خطی متفاوت را آغاز كرد. او گفت یك «اگو ـ لیبیدو» (خود ـ زیستمایه) وجود دارد، درست همانگونه كه یك «ابژكت ـ لیبیدو» (شیء ـ زیستمایه) وجود دارد، یعنی اینكه «خود» نیز مانند اشیاء دیگر میتواند به لحاظ شهوانی تغییر یابد. اما این بدان معناست كه تئوری قبلی سائق دیگر پذیرفتنی نیست. نوشته Jenseits des Lustprunzips (فراسوی اصل لذت) كه در سال 1919 نوشته و در سال بعد منتشر شد، نخستین بیانیه روشن درباره تئوری جدید سائق توسط فروید است. در این تئوری عشق و زندگی در برابر پرخاشگری و مرگ ایستادهاند.