کتاب پک سورنا (3 جلدی)(قابدار) ...
انتشارات افق منتشر کرد:سورنا کتاب را باز کرد. آرزو میکرد کسی در آخرین لحظه پدرش را نجات داده باشد، اما هیچ حرفی در صفحه ظاهر نشد. صفحه کبود بود و بوی خون میداد.گوشش را روی قلب مرده گذاشت. میخواست چیزی بگوید که پیرمرد گفت: نگران نباش. زنده میماند.اسفندیار با نگرانی سرتکان داد: دخترک قابل اعتماد نیست.سورنا اما خندید و گفت: ولی من میدانم چطور به حرفش بیاورم.فروشگاه اینترنتی نوابوک
…