کتاب دوازده نت برای سکوت ...
انتشارات نیماژ منتشر کرد:زنگ بالای در صدا كرد. حبیب، چای خشك توی دهانش میریخت. بلند شدم و رفتم دم در. مامور با تحكم پرسید: «اینجا چی كار میكنی؟» ـ نگهبانم. ـ این پسره پیش شما كار میكنه؟ ـ كارت اقامتم را گرفته بودم جلوی سینهام. سربازی پشت فرمان بود و داشت سر و ته میكرد. دستهای ناصر را از پشت، دستبند زده بودند. یك لنگه شلوار سه خطش سریده بود پایین و آن یكی تا ساقش بالا بود. نگاهش پر از التماس و خواهش بود. رو كر…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.